نوشته ای در باب درک انسانی از دیوید هیوم


“An enquiry concerning human underestanding”, David Hume

چندی بود که در لابه لای سختی های زندگی روزمره، خوانش کتاب “کاوشی در خصوص فهم بشری” از دیوید هیوم، فیلسوف طبیعت گرا، تجربه گرای اسکاتلندی سده ۱۸، آغازیدم که خوانش آن به پایان رسید.
امیدوارم در میان گذاشتن چکیده ای از آن، سودمند افتد.

هر چند هرگز بر این باور نیستم که فلسفه و نوشتارهای بنیادین را می توان بریده بریده آموخت و یا چکیده کرد زیرا که این نوشتارها، نه تنها چکیده نمی شوند بلکه چکیده شدن و گزین گویی آنها، خود کژفهمیدن آنها را به دنبال دارد. البته اگر، پس از چکیده خوانی ها، به خوانش کل متن آنها نپردازیم. بنابراین امیدوارم برای دلبستگان به این جستارها، در اندازه ی معرفی یکی از مهم ترین کتاب‌هایی که بر  تجربه گرایی استوار است و آن را نیز استوار ساخته است، هوده باشد.

روی هم رفته می توان چند رگه ی برجسته ی اندیشندگی را در کتاب آشکارا دید، که این رگه ها در سده های پس از خودش ادامه یافت (شاید بتوان اوج آنها را در پوزیتیوسم دید) که تا به امروز، در دانشگاه های ایران به ویژه در دانش جغرافیای ایران زنده اند، هر چند که فلسفه علم چندی است که از این رگه ها، فراتر رفته است و آنها را به سنجش (نقد) کشیده است.

۱- تجربه گرایی (Empiricalism): هیوم فیلسوف برجسته ی تجربه گرایی است و بر این است که تنها راه شناخت امر واقع (reality) از راه تجربه (experiment) و عادت است که از راه حواس انجام می شود. تجربه گرایی، هسته کانونی این کتاب است. امروزه نیز بنیان علم به معنای (Science)  بر تجربه است.

۲- جهانشمول بینی: اگر هیوم را در دسته فیلسوفان مدرن بدانیم، خود به خود این چشم داشت را نیز باید داشته باشیم که جهان‌شمول اندیشی و یکسان انگاری همه جوامع – که می توان ریشه ی آن را در “انسان سوژه ی  خردمند” مدرنیسم دانست – یکی از رگه های این نوشته ی هیوم باشد. البته هیوم در این کتاب،  به اندک به این رگه پرداخته است.


در ادامه چند گزیده از متن کتاب،  در راستای آنچه گفته شد،  با شما گرامی یان در میان می نهم:

جهانشمول بینی هیوم:

هر چند هیوم در کتابش بیان می کند که باید جایی برای تنوع جوامع و انسان ها باز گذاشت، ولی او بر بنیان همان شالوده های مدرنیسم، بیشتر، انگشتش را بر همسانی و یکسان انگاری انسان ها و جوامع می نهد.

گویاست که این پرسش آسان هیوم، نمونه ای است از پرسش های بنیادین، پرسش هایی که در دانش جغرافیای ایران، سربرنمی آورند و روی آنها – در قالب پایان نامه یا رساله – کار و اندیشه ورزی نمی شود.

و در اینجا که می توان آن را یک پیام هشدار دهنده برای خویش دانست، این است که هیوم بیان می دارد که بخش بزرگی از آدمیان طبیعتا مستعد جزمیت اند و در ادامه نیز می گوید که چه باید کرد؟ هیوم سرانجام، کتابش را با جمله معروف اش “پس به شعله ها بسپاریدش” به پایان می برد.


این تفکراتی هیومی را می توان در همه جانبه نگری جغرافیایی در حل مسایل جهان بشری دید. امروزه هرگونه مدیریتی نیازمند بررسی همه جوانب طبیعی اجتماعی اقتصادی و روانشناختی و زیست شناختی از مساله است. برای این منظور تنها دانش برای مدیریت جهان و مدیریت کشورها و شهرهای جهان تخصص جغرافیایی است. این موضوع در برنامه های مدیریتی دانش جغرافیا و در موضوعات مدیریت محیط کاربرد دارد.


,

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *